یاقوتیلغتنامه دهخدایاقوتی . (اِخ ) امیر یاقوتی پسر داود چغری بیک و برادرزاده ٔ سلطان طغرل سلجوقی بود. رجوع به تاریخ سیستان صص 374- 376 و راحة الصدور ص 77 و تاریخ گزیده ص 450 شود.
یاقوتیلغتنامه دهخدایاقوتی . (اِخ ) دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در شش هزارگزی شمال خاوری تربت جام قرار دارد و 168 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و راه آن اتوم
یاقوتیلغتنامه دهخدایاقوتی . (ص نسبی ) منسوب به یاقوت . به رنگ یاقوت . ساخته شده از یاقوت .- انگور یاقوتی ؛ انگور که دانه ٔ آن ریز و قرمز و گاه کمی مایل به سیاه است و چون نیک برسد
یاقوتی نخشبیلغتنامه دهخدایاقوتی نخشبی . [ ی ِ ن َ ش َ ] (اِخ ) شاعری معاصر سوزنی است و سوزنی را با او مهاجات است . (یادداشت مؤلف ).
یاقوتیةلغتنامه دهخدایاقوتیة. [ تی ی َ ] (اِخ ) همراهان و سپاهیان یاقوت حاکم شیراز را یاقوتیه مینامیدند : فلما استتم العرض وجد نصف الیاقوتیة قد انحازوا عنه . (تجارب الامم ص 516).
یاقوتینلغتنامه دهخدایاقوتین . (ص نسبی ) منسوب به یاقوت . به رنگ یاقوت . ساخته شده از یاقوت . یاقوتی : چو چنبرهای یاقوتین بروز باد گلشنهاجهنده بلبل و صلصل چوبازیگر به چنبرها. منوچهر