یامجیلغتنامه دهخدایامجی . (ص نسبی ، اِ) منسوب به یام . مستحفظ و نگهبان اسبان . (ناظم الاطباء). مأمور و متصدی یام : می گفتندی که پسر یا برادر فلان نویان است و بفلان مهم نازک بزرگ
یامجیکلغتنامه دهخدایامجیک . (ص ، اِ) یام . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ). نامه بر و پیک و قاصد. (ناظم الاطباء). || مالک و صاحب . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ). || شجیع و پهلوان . (فرهنگ فرن
یامچیلغتنامه دهخدایامچی . (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در 30000 گزی شمال باختری زنجان . دارای 489 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
یامچیلغتنامه دهخدایامچی . (اِخ ) دهی است از دهستان هزارپی بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 31000 گزی شمالی آمل دارای 60 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
یامچیلغتنامه دهخدایامچی . (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند و مرکز آن دهستان واقع در 14000 گزی شمال باختری مرند. دارای 395 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ا
یامچیلغتنامه دهخدایامچی . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای تابعه ٔ بخش مرکزی شهرستان مرند است که از 32 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن بالغ بر 21738 تن است . مرکز این دهستان دهی به همین نا