کالای خطرناکdangerous goods, DG, dangerous cargoواژههای مصوب فرهنگستانکالای قابلاشتعال یا سمی که ممکن است در حین حمل، به خدمه و وسیلۀ نقلیه و کالاهای دیگر آسیب برساند و ایمنی سفر را تهدید کند
کوکیلَهگویش بختیاریانعام یا بخشش صاحب خرمن به کودکان (معمولاً بههنگامتقسیمخرمنگندمو حمل آنبهانبارکودکانىازصاحبخرمن تقاضاى کوکیله کنند. صاحب خرمن نیز مقدارى گندم درظرف یادر دامن کو
کیلچهلغتنامه دهخداکیلچه . [ ک َ / ک ِ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) واحد وزن که آن را ثلث مکوکه دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیلجه شود. || وزنی معادل چهار رطل . (یادداشت به خ
یلوجهلغتنامه دهخدایلوجه . [ ی ِل ْ لو ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانندبیل بخش مرکزی شهرستان خلخال ، واقع در 10هزارگزی باختری هروآباد، با 197 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن
یلوهلغتنامه دهخدایلوه . [ ی َل ْ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خالصه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 14000گزی باختر کرمانشاه و 4000گزی جنوب باختری باباخان ، با 175 تن س