تیرهdash 1واژههای مصوب فرهنگستانخطی کوتاه به شکل « ـ » که از خط پیوند بلندتر است و عموماً برای جدا کردن دو واحد از یکدیگر در نوشتار به کار میرود متـ . خط فاصله
پیشخوانdashboard, dash 2واژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای در پایین شیشۀ جلو که ابزارهایی مانند ضبط صوت و صفحۀ نشانگر و کلیدها و فندک و مانند آن بر روی آن نصب میشود متـ . داشبورد
وضعیتنماdashboard/dash boardواژههای مصوب فرهنگستانابزاری مدیریتی که، در یک نگاه، امکان مشاهدة نشانگرهای کلیدی عملکرد مرتبط با یک هدف یا فرایند خاص را فراهم میآورد
دوربین داشبوردdash camera, dashboard camera, dash cam/dashcam, car digital video recorder, car DVR, car black boxواژههای مصوب فرهنگستاندوربین داخل خودرو پلیس که بهطور مستمر و از پشتِ شیشة جلو خودرو از رویدادهای مقابل خودرو عکس و فیلم میگیرد
dashدیکشنری انگلیسی به فارسیخط تیره، فاصله میان دو حرف، این علامت، پراکنده کردن، رابطه، حرارت، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن
dashدیکشنری انگلیسی به فارسیخط تیره، فاصله میان دو حرف، این علامت، پراکنده کردن، رابطه، حرارت، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن