یوفیلغتنامه دهخدایوفی .[ ] (ص ) بیهوده گو. (غیاث ) (آنندراج ) : یک فقیه و یک شریف و صوفیی هریکی شوخی ، فضولی ، یوفیی .مولوی .
یوفیلغتنامه دهخدایوفی . (اِخ ) نام یکی از بلاد سودان . ابن بطوطه گوید: رود نیل از شهر کارنجو به سوی کابره فرومی رود... و از آنجا به یوفی و آن از بزرگترین بلاد سودان و سلطان آن ا
حاجی فیروزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمردی که در ایام نوروز با چهرۀ سیاهکرده، لباس قرمز، و دایره در کوچه و خیابان میگردد و مردم را میخنداند و از آنها پول میگیرد.