یوحنالغتنامه دهخدایوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن زبدی . نام پدرش زبدی و نام مادرش سالومه بود. او یکی از دوازده حواری مسیح و برادر یعقوب زبدی و صاحب یکی از اناجیل اربعه است . رؤ
یوحنالغتنامه دهخدایوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) یا یوحنا ذهبی فم . یکی از آباء کنیسه ، بطریق قسطنطنیه . او را فصاحتی به کمال بود وامپراتریس ادکسی او را بکشت (307-347 م .). یادکرد و
یوحنالغتنامه دهخدایوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن بختیشوع . یکی از پزشکان نامی سریانی مقیم دربار خلفای عباسی که آثار پزشکی زبانهای دیگر را به عربی نقل کرده اند. او پزشک مخصوص چند
یوحنالغتنامه دهخدایوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن حیلان یا جیلان یا جیلانی . شاگرد یکی از حکمای ایرانی بوده است ساکن مرو. (ابن ابی اصیبعة ص 135). ابونصر فارابی علم منطق را از او
یوحنالغتنامه دهخدایوحنا. [ ح َن ْ نا ] (اِخ ) ابن زکریا یا یوحنا المعمدان یا یحیی تعمیددهنده . وی پسر زکریا بود و حضرت عیسی را غسل تعمید داد و ظاهر شدن عیسی را از پیش خبر داد و ب
یوحنا القسلغتنامه دهخدایوحنا القس . [ ] (اِخ ) ابن یوسف بن حارث بن بطریق القس . کتاب اصول اقلیدس و دیگر کتب هندسه را تدریس می کرد. از یونانی نیز ترجمه و نقل داشته است . از آثار اوست :
یوحنا المعمدانلغتنامه دهخدایوحنا المعمدان . [ ح َن ْ نَل ْ م ُ م ِ ] (اِخ ) رجوع به یحیی و یوحنا شود.
یوحنا ورتباتلغتنامه دهخدایوحنا ورتبات . [ ح َن ْ نا وُ ت َ ] (اِخ ) پزشک و دانشمند و محقق که در اصل ارمنی و از مستعربان بود. در بیروت به سال 1242 هَ . ق . به دنیا آمد و به سال 1326 هَ .