زغارولغتنامه دهخدازغارو. [ زَ رَ / رو ] (اِ) خانه ٔ فواحش و قحبه خانه را گویند. (برهان ). جنده خانه . قحبه خانه . خانه ٔ فواحش .(ناظم الاطباء). ژَغارو خانه ای که در آن زنان بدکار
زغارلغتنامه دهخدازغار. [ زَ ] (اِ) زمین نمناک و... بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 151). بمعنی زمین نمناک باشد. (برهان ). زمین نمناک و تر. (ناظم الاطباء). زمین نمناک . قیاس شود باز
زغارلغتنامه دهخدازغار. [ زُ ] (ع اِ) خراطین . (منتهی الارب ). کرم زمین . خراطین . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ).