زغاولغتنامه دهخدازغاو. [ زَ] (ص ، اِ) زن فاحشه و قحبه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). زن قحبه . جنده . (ناظم الاطباء). || قحبه خانه را نیز گفته اند. ژغاو. رجوع به زغارو شود.
زغاکلغتنامه دهخدازغاک . [ زَ ] (اِ) شاخ درخت انگور را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). شاخ درخت مو. (ناظم الاطباء). قیاس شود: ازغ . اژغ . آزغ . آژغ . زخاره .شاخه ٔ درخت ا