زراغنگلغتنامه دهخدازراغنگ . [ زَ غ َ ] (اِ) زمین ریگناک بوده و زراغن نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 263). زراغن است که زمین ریگناک و سخت باشد. (از برهان ). زمین ریگناک باشد. (
زراغنگفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهزمین سخت؛ ریگزار: ◻︎ زمین زراغنگ و راه درازش / همه سنگلاخ و همه شوره یکسر (عسجدی: ۳۸).
زراغنلغتنامه دهخدازراغن . [ زَ غ َ ] (اِ) زمین سخت بود. زراغنگ نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 377). زمین ریگناک و سخت . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (اوبهی ) (از ناظم الاطباء)
جوزرانلغتنامه دهخداجوزران . [ ج َ زَ ] (اِخ ) دهی است نزدیک عکبراء از نواحی بغداد. گروهی از محدثان بدان منسوب و به جوزرانی مشهورند. رجوع به معجم البلدان شود.
کوزرانلغتنامه دهخداکوزران . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش سنجابی که در شهرستان کرمانشاهان واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).