همرسوبیcoprecipitation, CPTواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن حداقل دو مادۀ محلول در شرایط خاص بهطور همزمان رسوب میکنند
نظریة مکانمرکزیcentral place theory, CPTواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای در زمینة شکلگیری مکانهای استقراری بر مبنای منابع طبیعی و راههای ارتباطی و تشکلهای جمعیتی که براساس آن برخی از آنها بهصورت مکان مرکزی درمیآیند و ب
زحفةلغتنامه دهخدازحفة. [ زَ ف َ ] (ع مص ) مرة است از زحف . یک بار زحف . (از محیطالمحیط). || (ص ) آتش زود در گیرنده . (ناظم الاطباء).
زحفةلغتنامه دهخدازحفة. [ زُ ح َ ف َ ] (ع ص ) آنکه بسیاحت نمیپردازد و جهانگردی نکند. (از اقرب الموارد) (ازمحیط المحیط). صاحب محیط گوید، آن است که سیاحت در شهرها نکند. اما در اساس
زحفلغتنامه دهخدازحف . [ زَ ] (ع ص ، اِ) لشکر رونده بسوی دشمن و جهاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لشکری است که میروند بسوی دشمن . (ترجمه ٔ قاموس ) (از اساس البلاغة
زحفلغتنامه دهخدازحف . [ زَ ] (ع مص ) رفتن . زحوف . زحفان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات از لطائف ) (ازلسان العرب ). رفتن بسوی کسی . (آنندراج ). || غیژیدن کودک
زحفلغتنامه دهخدازحف . [ زُ ح ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ زَحوف ، اشتر که پای همی کشد در رفتن . (ازمهذب الاسماء). رجوع به زَحْف ، زُحوف و زواحف شود.
زحففرهنگ انتشارات معین(زَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دور شدن از اصل . 2 - فرو افتادن تیر نشانه . 3 - (اِمص .) دوری . 4 - هر تغییر که در اصول افاعیل عروض داده شود.
پرداخت کرایه تا محلcarriage paid toواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که برطبق آن فروشنده کرایة حمل را تا محل تعیینشده پرداخت میکند اختـ . پک تام CPT