coordinateدیکشنری انگلیسی به فارسیهماهنگ كردن، مختصات، متناسب کردن، هم اهنگ کردن، تعدیل کردن، هم پایه
coordinateدیکشنری انگلیسی به فارسیهماهنگ كردن، مختصات، متناسب کردن، هم اهنگ کردن، تعدیل کردن، هم پایه
coordinateدیکشنری انگلیسی به فارسیهماهنگ كردن، مختصات، متناسب کردن، هم اهنگ کردن، تعدیل کردن، هم پایه