coachدیکشنری انگلیسی به فارسیمربی، اتوبوس، کالسکه، مربی ورزش، واگن راه اهن، خانه متحرک، معلمی کردن، رهبری عملیات ورزشی را کردن
بافۀ هممحورcoaxial cableواژههای مصوب فرهنگستانابزار انتقال پهنباندی که حساسیت آن به تداخل کم است و دارای غلاف مسی به شکل استوانه و هستۀ مسی است که از مرکز استوانه عبور میکند متـ . کابل هممحور