تپۀ شنیsand humpواژههای مصوب فرهنگستانتپهای شنی که در انتهای یک خط فرعی برای متوقف کردن قطار فراری ایجاد میکنند
شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
شیر پسینhind milkواژههای مصوب فرهنگستانشیر چگال و چرب و پرکالری که در هر بار شیردهی پس از شیر پیشین ترشح میشود
صافی شنیsand filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بهصورت لایهلایه که از آن برای جدا کردن ذرات ریز معلق از آب یا سیال استفاده میکنند
آذرخش دانهتسبیحیbeaded lightningواژههای مصوب فرهنگستاننمودی ویژه از درخش یک آذرخش معمولی که در آن ناظر، در امتداد دید، بخشهای درخشانی به شکل دانههای تسبیح مشاهده میکند متـ . آذرخش زنجیرهای chain lightning آذرخش مرواریدی pearl lightning