زاووقلغتنامه دهخدازاووق . (معرب ،اِ) نام جیوه است به اصطلاح اکسیریان و بعربی زیبق گویند. (برهان قاطع). و آن را آبک ، آبق ، ابوالارواح ، اصل الاجساد، ام الاجساد، پرنده ، بنده ، تی
زاج قاطرلغتنامه دهخدازاج قاطر. [ ج ِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام دیگر زاج مقطر است . (مخزن الادویه ذیل زاج مقطر).
زاج قبرسیلغتنامه دهخدازاج قبرسی . [ ج ِ ق ِ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )نام بهترین انواع زاج سبز است این زاج بسختی شکسته میشود و از جای شکستگی آن رنگ طلائی بچشم میخورد چون ستارگان آس
قِزا قورتِکىگویش بختیاریناگهانى، اتفاقى. qeza-qurteki i quč-e šekâr kerd>:برحسب اتفاق این قوچ را شکار کرد> .
زاویه ٔ قصریلغتنامه دهخدازاویه ٔ قصری . [ ی َ ی ِ ق َ ری ی ] (اِخ ) این زاویه در خارج قاهره واقع است و ابی عبداﷲ محمدبن موسی قصری از مشایخ علم و عباد پس از آنکه از موطن خویش قصر کنامه ب
زاویه ٔ قائمهلغتنامه دهخدازاویه ٔ قائمه . [ ی َ / ی ِ ی ِ ءِ م َ / م ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاویه ای است که 90 درجه باشد در صورتی که محیط کره را بسیصد و شصت درجه تقسیم کنند و بعبارت