زوغولغتنامه دهخدازوغو. [ زُ ] (اِخ ) پادشاه آلبانی (1895 - 1961 م .). وی در سال 1924 رئیس جمهور آلبانی شد و در سال 1928 بعنوان پادشاه تاجگذاری کرد. سلطنت او تا سال 1939 دوام یاف
کزوغلغتنامه دهخداکزوغ . [ ک َ ] (اِ) مهره ٔ گردن انسان و حیوانات دیگر باشد. (برهان ). مهره ٔگردن . (آنندراج ). فقره و هریک از مهره های گردن و پشت انسان و دیگر حیوانات . (ناظم ال
زوغلغتنامه دهخدازوغ . (اِ) نهر و رودخانه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رود آب باشد. (اوبهی ). || زردآب بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 260). صفراء. زرداب و مجازاً،درد و ال
زوغلغتنامه دهخدازوغ . [ زَ ] (ع مص ) خمیدن و از راه چمیدن و خم دادن و مایل گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خمیدن و خم دادن (لازم و متعدی است ). (از اقرب ال
زوغفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. نهر؛ رودخانه؛ جوی.۲. زرداب: ◻︎ دلی که پر از زوغ هجران بُوَد / ورا وصل معشوقه درمان بُوَد (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۰).
رتبهدیکشنری فارسی به انگلیسیcondition, cy _, degree, dom _, estate, gradation, level, order, place, range, rank, rating, seed, ship _, station, stature, status, step
حالتدیکشنری فارسی به انگلیسیambience, atmosphere, attitude, case, character, cheer, condition, cy _, expression, flavor, hood _, instance, ion_, ity _, ment _, mode, mood, note, or _, orde