زوردارلغتنامه دهخدازوردار. (نف مرکب ) دارنده ٔ زور. قوی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مرادف زورآور. (آنندراج ) : شاها بگیر بر من اگرچه ز روی جهل درکرده ام بدست چنان زوردار، دست . ح
زردارلغتنامه دهخدازردار. [ زَ ] (نف مرکب ) مالدار. (آنندراج ). توانگر. دولتمند. مالدار. پولدار. (ناظم الاطباء). دارنده ٔ زر. که زر دارد. غنی . با ثروت و نعمت : از غایت سخاوت زردا