زوسلغتنامه دهخدازوس . [ زِوْس ْ ] (اِخ ) یا ژوپی تر رومی ها، خدای بزرگ بود. (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 297). رجوع به همین کتاب ص 226 و 496 و 557 و 558 و 513 و 579 و ج 3 ص 2089 و
زوسیموسلغتنامه دهخدازوسیموس . [ زُ مُس ْ ] (اِخ ) نویسنده ٔ تاریخ قیصران روم . رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 94 شود.
گوز سرولغتنامه دهخداگوز سرو. [گ َ / گُو زِ س َرْوْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میوه ٔسرو. جوزالسرو : بگیرند مازو و نارپوست و گزمازو و گلنار و گوز سروو همه را به آب سماق بپزند. (ذخیر
آواکسفرهنگ انتشارات معین[ انگ . A.W.A.C.S ] ( اِ.)1 - دستگاهی مراقبت کننده جهت ردگیری هواپیماهای دشمن که در هواپیمای خودی نصب می کنند. 2 - ( عا.) خبرچین .