خدمات ارائه مشخصات تماسگیرندهcalling number delivery, CNDواژههای مصوب فرهنگستانامکانی برای دریافت تاریخ و زمان و شمارۀ تماسگیرنده از طریق دستگاه مشترک متـ . خدمات ارائۀ مشخصات برخوان
زودیلغتنامه دهخدازودی . (حامص ) زود بودن . پیش از وقت مقرر بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : اگر تنها بودی کجا رفتی بدین زودی .(سمک عیار، از فرهنگ فارسی معین ). || بمعنی زود که گذشت
گز دیوانلغتنامه دهخداگز دیوان . [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کارواندر بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 57000گزی جنوب باختری خاش و 5000گزی شمال شوسه ٔ خاش به ایرانشهر و دارا
زودیابلغتنامه دهخدازودیاب . [ زودْ ] (نف مرکب ) زودیابنده . تندفهم . تیزهوش .سریعالانتقال . (فرهنگ فارسی معین ). تیزفهم . زوددریابنده . که زود درک سخن کند. سریعالانتقال . لوذعی .
زودیابیلغتنامه دهخدازودیابی . [ زودْ ] (حامص مرکب ) تیزفهمی . سرعت انتقال . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تندفهمی . تیزهوشی . سرعت انتقال . (فرهنگ فارسی معین ).