زودالغتنامه دهخدازودا. (ق مرکب ) بمعنی نزدیک است . (آنندراج ). به زودی و به تعجیل و به سرعت . و زودا که ؛ عنقریب و بزودی و به همین زودی و هرچه زودتر. (ناظم الاطباء). بسی زود. چه
روز داوریلغتنامه دهخداروز داوری . [ زِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . روز شمار. یوم الحساب : گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند.حافظ.