گذرگهلغتنامه دهخداگذرگه . [ گ ُ ذَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف گذرگاه . معبر. راه عبور. جای گذشتن : کاین نیست مستقر خردمندان بلک این گذرگهی است بر او بگذر. ناصرخسرو.راست گفتی که بر
آذرچهرفرهنگ نامها(تلفظ: āzar čehr) آن که رویی سرخ چون آتش دارد و (به مجاز) دارنده ی رویی سرخ و سفید , زیبارو .