جوشکاری لببهلبbutt weldingواژههای مصوب فرهنگستانروشی در جوشکاری که در آن دو لبۀ قطعات کار در مقابل هم و تحت فشار قرار میگیرند و خط تماس آنها جوش داده میشود
جهش جوانهایbud sport, bud mutation, sport 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی جهش که در جوانه اتفاق میافتد و به تولید شاخه و گل و میوۀ متفاوت با گیاه مادر منجر میشود
تجهیزات اصلیbutt riggingواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که بافۀ برگشت و بافۀ اصلی را به یکدیگر متصل میکند و خِفتها بر روی آن بسته میشوند
جوشکاری جرقهایflash welding, FW, flash-butt weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری مقاومتی که در آن ابتدا دو سطح جوشدادنی به هم نزدیک میشوند و پس از ایجاد جرقه و گرمای الکتریکی، با اعمال فشار سطحها به هم جوش میخورند
buttدیکشنری انگلیسی به فارسیلب به لب، ته قنداق تفنگ، ته، بیخ، کپل، بشکه، هدف، ضرب، ته درخت، ضربت، مسخره، ضربه زدن، شاخ زدن، پیش رفتن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن
buttدیکشنری انگلیسی به فارسیلب به لب، ته قنداق تفنگ، ته، بیخ، کپل، بشکه، هدف، ضرب، ته درخت، ضربت، مسخره، ضربه زدن، شاخ زدن، پیش رفتن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن