بهارانلغتنامه دهخدابهاران . [ ب َ ] (اِ مرکب ) هنگام بهار. (ناظم الاطباء). بهار. (آنندراج ). هنگام بهار و فصل بهار. (فرهنگ فارسی معین ) : بهاران و جیحون و آب روان سه اسب و سه جوشن سه برگستوان . فردوسی .خوشا بهاران کز خرمی و بخت جوان
بهارانفرهنگ فارسی عمید۱. بهار؛ فصل بهار.۲. هنگام بهار؛ در وقت بهار: ◻︎ درخت اندر بهاران بر فشاند / زمستان لاجرم بیبرگ ماند (سعدی: ۱۵۷).