ذوغاورلغتنامه دهخداذوغاور. [ وَ ] (اِخ ) یکی از قبیله ٔ بنی الهان بن مالک برادر همدان بن مالک . (منتهی الارب ).
ذوغوالغتنامه دهخداذوغوا. (اِخ ) در کتاب احوال و اشعار رودکی ذیل «نصربن احمد» آمده است : حاجب وی «نصربن احمد» ابوجعفر ذوغوا بود و صاحب سپاهش حمویه و وزیرش ابوالفضل بن یعقوب نیشابو
ذؤوجلغتنامه دهخداذؤوج . [ ذَ ئوج ] (ع ص ) احمر ذؤوج ؛ سرخی سرخ . سرخ سیر. احمر ذریحیی . احمر قانی .
ذُوفرهنگ واژگان قرآنصاحب - داراي (حالت منصوب آن "ذا" حالت مجرورش "ذي" و حالت مرفوعش "ذو" و مؤنثش "ذات" مي باشد )
جذولغتنامه دهخداجذو. [ ج َ ذْ وْ ] (ع مص ) جُذُوّ، بتمام معانی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به آن کلمه شود.