شناور آبخورتنگناvessel constrained by her draughtواژههای مصوب فرهنگستانشناوری موتوری که به دلیل اندازۀ آبخور نسبت به عمق و پهنۀ آبراه میدان عمل بسیار محدودی دارد
بالگرد چرخانههمبَرside-by-side helicopterواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی که چرخانههای اصلی آن در دو پهلوی بدنۀ آن قرار دارند متـ . چرخانههمبَر
ذوغوالغتنامه دهخداذوغوا. (اِخ ) در کتاب احوال و اشعار رودکی ذیل «نصربن احمد» آمده است : حاجب وی «نصربن احمد» ابوجعفر ذوغوا بود و صاحب سپاهش حمویه و وزیرش ابوالفضل بن یعقوب نیشابو
ذوغاورلغتنامه دهخداذوغاور. [ وَ ] (اِخ ) یکی از قبیله ٔ بنی الهان بن مالک برادر همدان بن مالک . (منتهی الارب ).
مجاوردیکشنری فارسی به انگلیسیadjacent, about, by-, beside, besides, contiguous, near, nearby, hard, neighbor, neighboring, next, outside, tangent, toward, upon
نزدیکدیکشنری فارسی به انگلیسیabout, adjacent, adjacently, at, by, close , contiguous, convenient, hard, inside, nearby, next, nigh, handy, peri-, immediate, imminent, impending, round, neig
بیاییگویش خلخالاَسکِستانی: bây دِروی: b.â.y شالی: bây کَجَلی: bâ.yâr کَرنَقی: bây کَرینی: bây کُلوری: bây گیلَوانی: bây لِردی: bâyi
بیاییمگویش خلخالاَسکِستانی: bâyam دِروی: b.â.[y].am شالی: bây.am کَجَلی: bâ.yâ.mân کَرنَقی: bâyâm کَرینی: bâyâm کُلوری: bâyam گیلَوانی: bâyam لِردی: bâyam