ذوالقدریةلغتنامه دهخداذوالقدریة. [ ذُل ْ ق َ دَ ری ی َ ] (اِخ ) سلسله ٔ کوچکی از ترکمانان که از اواخر مائه ٔ هشتم هجری تااوائل مائه ٔ دهم در مرعش و حوالی آن فرمان رانده اندمؤسس این
ذوالقدرلغتنامه دهخداذوالقدر. [ ] (اِخ ) (علاءالدوله ) «گفتار در بیان جشن فرمودن شاه گیتی فروز در روز نوروز و توجه نمودن جهة دفع شر علاءالدوله ذوالقدر به مساعدت بخت فیروز».... پادشا
ذوالقدرلغتنامه دهخداذوالقدر. [ ] (اِخ ) نام قبیله ای است و در شرح احوال تیمور گورکان نام آن قبیله آمده است . صاحب حبیب السیر در وقایع سال 803 می آورد: روز شنبه ٔ چهارم شعبان موافق
ذوالقدرلغتنامه دهخداذوالقدر. [ ] (اِخ ) نام قریه ای در 538 هزارگزی طهران میان کتانو و جرغول . و آنجا ایستگاه راه آهن است .
ذوالقدرلغتنامه دهخداذوالقدر. [ ] (اِخ ) یکی از ایلات هفتگانه ٔ ترک ، در سپاه صفویّه . رجوع به استاجلو شود.
ذوالقدرلغتنامه دهخداذوالقدر. [ ذُل ْ ق َ دَ ] (اِخ ) زین الدین قرجه . او در اوّل رئیس قبیله ای از تراکمه بود و در 780 هَ . ق . ابتدا مرعش و سپس البستان را مسخر کرد و در787 درگذشت .