ذوالمننلغتنامه دهخداذوالمنن . [ ذُل ْ م ِ ن َ ] (ع ص مرکب ) صاحب منتها. صاحب عطاها. صاحب احسانها. || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی ، تقدست اسمائه : ای اختیار کرده ٔ سلطان روزگار
ذوالمننفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. صاحب منتها؛ صاحب عطاها و احسانها.۲. (اسم، صفت) از صفات خدایتعالی.
ذوالمن و الطوللغتنامه دهخداذوالمن و الطول . [ ذُل ْ م َن ْ ن ِ وَطْ طَ ] (ع ص مرکب ) رجوع به ذوالطول و المن شود.
ذوالمعنیینلغتنامه دهخداذوالمعنیین .[ ذُل ْ م َ نی ی َ ] (ع ص مرکب ) عبارت است از این که از لفظ دو معنی یا بیشتر اراده شود در استعمال واحد.چنانکه در آیه ٔ شریفه ٔ «فکاتبوهم اِن علمتم ف
ذوالمنلغتنامه دهخداذوالمن . [ ذُل ْ م َن ن ] (ع ص مرکب ) خداوند منتهای بسیار. (دهار). عطابخش .منان . منعم . نامی از نامهای خدای تعالی : حج بکن و کام دل بخواه از اینروکآنچه بخواهی
ذوالمنارلغتنامه دهخداذوالمنار. [ ذُل ْ م ِ ] (اِخ ) لقب ابرهةبن تبعبن رائس . یکی از ملوک یمن . گویند از آنرو بدو ذوالمنار گفتند که او نخستین کس بود که برای راهنمائی کاروانیان در راه
ذوالمناقبلغتنامه دهخداذوالمناقب . [ ذُل ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) حسین بن موسی الابرش الحسینی العلوی الطالبی . والد الشریفین الرضی و المرتضی . وی نقابت علویین داشت و به سال 354 هَ . ق . اما