ذوجرعلغتنامه دهخداذوجرع . [ ج َ رَ ] (اِخ ) مردی از قبیله ٔ الهان بن مالک بن زیدبن اوسلة برادرهمدان بن مالک دو قبیله اند در یمن . از تاج العروس .
ذورعینلغتنامه دهخداذورعین . (اِخ ) در عقدالفرید آمده است : و من بطون حمیر: الذوون ، و قد یقال لهم الاذواء ایضاً... وذورعین ، و هو شراحیل بن عمرو القایل :فان تک حمیرغدرت و خانت فمع
ذورعینلغتنامه دهخداذورعین . [ رُ ع َ ] (اِخ ) حَجر پدر قبیله ای است و از آن قبیله است عباس تابعی بن خلید و عقیل بن باقل و قیس بن ابی یزید و هشام بن حمید و اعقاب وی . رجوع به امتاع
ذورعینلغتنامه دهخداذورعین . [ رُ ع َ ] (اِخ ) نام مهتری از حمیر بروزگار عمروبن تبع. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 165 شود. و در منتهی الارب آمده است . لقب یکی از پادشاهان حمیر،
ذوالاجرعلغتنامه دهخداذوالاجرع . [ ذُل ْاَ رَ ] (اِخ ) نام محلی است شاعر گوید : ظباء ذی الأجرع من رامةرحن و خلفنک بالأبرق .(از المرصع)
ذَرْعُهَافرهنگ واژگان قرآناندازه اش(ذرع مقياس طولي است به اندازه دست آدمي از نوک انگشتان تا آرنج که به وسيله اندازه گيري آن نيز اطلاق مي گردد هر ذرع پنجاه تا هفتاد سانتيمتر است )