کشطلغتنامه دهخداکشط. [ ک َ ] (ع مص ) جل از پشت ستور برگرفتن ، یقال کشط الجل عن الفرس . || پوست شتر باز کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برهنه کردن ، منه قوله تعالی «
شطلغتنامه دهخداشط. [ ش َطط ] (اِخ ) دهی است به یمامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
شطلغتنامه دهخداشط. [ ش َطط ] (اِخ ) گاه مطلق گویند و مراد شطالعرب است و آن از تلاقی رود فرات و دجله پیدا گردد. (یادداشت مؤلف ) : چو هاروت و ماروت لب خشک از آن است ابر شط دجله