شطورلغتنامه دهخداشطور. [ ش َ ] (ع ص ) گوسپندی که یک پستان وی خشک و یکی با شیر باشد و یا یک پستان وی درازتر از دیگری بود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الا
شطورلغتنامه دهخداشطور. [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شطارة. (ناظم الاطباء). خشک یا دراز شدن یک پستان گوسفند نسبت به دیگری . رجوع به شطارة شود. || برغم مردمان دور گردیدن از ایشان
شطورةلغتنامه دهخداشطورة. [ ش ُ رَ ](ع مص ) مصدر به معنی شطارة. (ناظم الاطباء). به دو معنی اخیر شطور. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به شطارة شود. || برغم مردمان دور گردیدن از
شَطْرَفرهنگ واژگان قرآنبعض - قسمتي (منظور از بعض مسجد الحرام همان کعبه است ، واينکه صريحا نفرمود فول وجهک الکعبة و يا فول وجهک البيت الحرام براي اين بود که مقابل حکم قبله قبلي قرا
شَطْرَهُفرهنگ واژگان قرآنبعض آن - قسمتي از آن (منظور از بعض مسجد الحرام همان کعبه است ، واينکه صريحا نفرمود فول وجهک الکعبة و يا فول وجهک البيت الحرام براي اين بود که مقابل حکم قبله