چکشی باپاشنهmartelé au talon (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاننوعی کمانهکشی که در آن نوازنده صداها را با یک خیز قوی و کوتاه، بدون برداشتن کمانه از روی سیم و با استفاده از قسمت نزدیک به محل گرفتنِ کمانه، در انتهای صداها اج
شعوبلغتنامه دهخداشعوب . [ ش َ ] (ع اِ) مرگ . (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). مرگ (و آن علم است مَنیّت را و گاه الف و لام درآید او را). (از منتهی الارب ) (آنند
شعوبلغتنامه دهخداشعوب . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَعْب . (اقرب الموارد) (ترجمان القرآن ) (مفاتیح ) (ناظم الاطباء) (دهار). ج ِ شَعْب ، بمعنی قبیله ٔ بزرگ . (آنندراج ). و رجوع به شَعْب
شعوبلغتنامه دهخداشعوب . [ ش َ ] (اِخ ) قبیله ایست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || موضعی است به یمن . (آنندراج ). دهی است به یمن . (منتهی الارب ). کاخی است در یمن . (از معجم البل
شعوبیلغتنامه دهخداشعوبی . [ ش ُ بی ی ] (ع ص نسبی ، اِ) کسی که تازیان را حقیر شمارد و آنان را بر ایرانیان و سایر مردمان ترجیح ندهد و فضیلتی برای عرب قائل نباشد. (ناظم الاطباء). آن
شعوبیانلغتنامه دهخداشعوبیان . [ ش ُ ] (اِخ ) شعوبیه . گروه شعوبی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ شعوبیه و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 4 ص 135 شود.
شعوبیةلغتنامه دهخداشعوبیة. [ ش ُ بی ی َ ] (اِخ ) شعوبیه . گروه شعوبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرقه ای از مسلمانان که به تحقیر شأن عرب و اهانت بر آنان ای
اساسادیکشنری فارسی به انگلیسیau fond, basically, materially, quintessentially, radically, substantially
مطلعدیکشنری فارسی به انگلیسیau fait, aware, informed, knowing, knowledgeable, prologue, well-informed, wise