کرایهدرمقصدfreight forward, freight collect, freight payable at destination, freight at riskواژههای مصوب فرهنگستانکرایهای که در مقصد و تنها پس از تحویل بار پرداخت میشود
نیمهافراشتهat the dipواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن پرچم در میانۀ میلۀ پرچم، به نشانۀ آماده بودن کشتی، برای عملیات یا احترام به ناو دیگر قرار دارد
کنش از دورaction at a distanceواژههای مصوب فرهنگستانبرهمکنش دو جسم که در فاصلهای از یکدیگر قرار دارند
تحویل در پایانهdelivered at terminalواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که برطبق آن فروشنده کالا را در پایانة مورد نظر در اختیار خریدار قرار میدهد اختـ . تحویل دپ DAT
تحویل در محل خریدارdelivered at placeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قرارداد در تجارت بینالمللی که براساس آن فروشنده کلیة هزینهها را تا محل خریدار تقبل میکند و کالا را در محل تعیینشده تحویل میدهد اختـ . تحویل دمار DAP
شفویلغتنامه دهخداشفوی . [ ش َ ف َ وی ی ] (ع ص نسبی ) شفهی . منسوب به شفة یعنی لبی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به شفة و شفهی و شَفَوی ّ و شَفَویّة شود.
شفویلغتنامه دهخداشفوی . [ ش َ ف َ وی ی ] (ع ص نسبی ) لبی . از لب . لبی و منسوب به لب . (ناظم الاطباء). منسوب به شفة که به معنی لب است ، چون شفت در اصل شفة بوده ، ها را در حالت ن
شفویةلغتنامه دهخداشفویة. [ش َ ف َ وی ی َ ] (ع ص نسبی ) لبی و منسوب به لب . (ناظم الاطباء). تأنیث شفوی . لبی . از لب . حروف شفویه : ب ، پ ، ف ، م ، و. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به
حروف شفویهلغتنامه دهخداحروف شفویه . [ ح ُ ف ِ ش َ ف َ وی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سه حرف ف . ب . م را بدین نام خوانده اند. رجوع به حروف حلقی و حروف ذلقیه شود.
کشف الاَّیاتلغتنامه دهخداکشف الاَّیات . [ ک َ فُل ْ ] (ع اِمرکب ) فهرست الفبائی آیات قران . (یادداشت مؤلف ).
کشف الا´ یاتفرهنگ انتشارات معین(کَ فُ لْ) [ ع . ] (اِمر.) جدول و فهرست الفبایی یا موضوعی کلمات قرآن کریم برای یافتن آیه یا سورة مورد نظر.
یاریگویش کرمانشاهکلهری: dasme:at/ me:at گورانی: dasme:at/ me:at سنجابی: dasme:at/ me:at کولیایی: dasme:at/ me:at زنگنهای: dasme:at/ me:at جلالوندی: dasme:at/ me:at زولهای: das
به سویدیکشنری فارسی به انگلیسیad-, at, by, for, due, in- , into, ob-, to, upon, ward _, wards _, onto, toward
زماندیکشنری فارسی به انگلیسیat, chrono-, cycle, distance, hour, occasion, period, spell, stretch, time, when, while, years
دردیکشنری فارسی به انگلیسیa, a-, an, as, at, bung, by, door, endo-, entrance, entry, in , in-, into, lid, midst, mouth, on, over, pearl, through, to, top, upon, within