argumentدیکشنری انگلیسی به فارسیبحث و جدل، استدلال، برهان، اثبات، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، بحی، یک سلسله دلایل قابل قبول
استدلال2argumentواژههای مصوب فرهنگستانزنجیرهای از گزارهها (statements) که از برخی از آنها، که مقدمات (premises) نامیده میشوند، یک یا چند گزارة دیگر نتیجه میشود متـ . برهان
برهان غایتشناختیtheleological argumentواژههای مصوب فرهنگستاناستدلالی در اثبات وجود خدا که براساس آن از وجود اهداف یا غایاتی در نظم جهان طبیعت وجود طراحی هوشمند نتیجه میشود
برهان کیهانشناختیcosmological argumentواژههای مصوب فرهنگستاناستدلالی با تقریرهای مختلف در اثبات وجود خدا که، با اتکا بر اصل علّیّت و ابطال تسلسل، به یکی از ویژگیهای جهان مانند امکان یا حدوث متوسل میشود
برهان غایتشناختیtheleological argumentواژههای مصوب فرهنگستاناستدلالی در اثبات وجود خدا که براساس آن از وجود اهداف یا غایاتی در نظم جهان طبیعت وجود طراحی هوشمند نتیجه میشود
برهان کیهانشناختیcosmological argumentواژههای مصوب فرهنگستاناستدلالی با تقریرهای مختلف در اثبات وجود خدا که، با اتکا بر اصل علّیّت و ابطال تسلسل، به یکی از ویژگیهای جهان مانند امکان یا حدوث متوسل میشود
برهان وجودیontological argumentواژههای مصوب فرهنگستاناستدلالی کاملاً پیشینی برای اثبات وجود خدا که براساس قدیمیترین تقریر آن ــ تقریر آنسِلم ــ از صرف مفهوم خدا بهعنوان کاملترین موجود، وجود خدا نتیجه میشود، چرا که کاملترین موجود وجود خارجی نیز دارد