شداةلغتنامه دهخداشداة. [ ش ُ ] (ع اِ) بیخودی و بیهوشی . (منتهی الارب ). شداه ، حیرت و دهش . (از اقرب الموارد).
شداةلغتنامه دهخداشداة. [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شاد. راننده یا حدی خواننده برای شتر. (از اقرب الموارد).
شداًلغتنامه دهخداشداً.[ ش َ دَن ْ ] (ع اِ) بقیه ٔ قوت . (از اقرب الموارد). || طرف چیزی . (از اقرب الموارد). طرفی و حد هر چیزی . (منتهی الارب ). || حدت و تیزی . (ناظم الاطباء). |
شدائدلغتنامه دهخداشدائد. [ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شدة بر خلاف قیاس ، سختیها. (اقرب الموارد). و رجوع به شدة، شدت ، شدیده و شداید شود.- شدائد دهر ؛ سختی های روزگار. (یادداشت مؤلف ).||
مُّرْشِداًفرهنگ واژگان قرآنرهبر - رشد دهنده - هدایت کننده (از کلمه رشد به معناي اصابت به واقع که مخالف غیّ و گمراهی و خطا رفتن است )