شدیاریدگیلغتنامه دهخداشدیاریدگی . [ ش ُ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی شدیاریده . رجوع به شدیاریدن شود.
شدیارندگیلغتنامه دهخداشدیارندگی . [ ش ُ رَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی شدیارنده . رجوع به شدیاریدن شود.
شدیاریدنلغتنامه دهخداشدیاریدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) مصدر شدیار باشد که به معنی جفت گاو راندن و زمین را شکافتن و مستعد ساختن است بجهت زراعت کردن . (برهان ). جفت راندن در زمین . (شرفنامه