قطعشدهamputated, AMP, amputated finger, AMP fingerواژههای مصوب فرهنگستانانگشتی که بند اول آن قطع شده باشد
آمپر ـ دورampere-turn, amp-turnواژههای مصوب فرهنگستانیکایی در دستگاه بینالمللی یکاها برای نیروی محرک مغناطیسی در مدار بسته، برابر با نیروی محرکی که جریان یک آمپر در هر دور حلقۀ پیچۀ رسانا تولید میکند
اقدام به تماسcall attemptواژههای مصوب فرهنگستانمبادرت به تماس خواه برقرار شود خواه نشود متـ . اقدام به برخوانی
اقدام به دسترسیaccess attemptواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تعامل یک یا چند کاربر با سامانۀ مخابرات برای آغاز انتقال اطلاعات
amplifiersدیکشنری انگلیسی به فارسیتقویت کننده ها، تقویت کننده، نیروافزا، تقویت کنندهء برق، بلند گو، فزونساز
amplifiersدیکشنری انگلیسی به فارسیتقویت کننده ها، تقویت کننده، نیروافزا، تقویت کنندهء برق، بلند گو، فزونساز