واحد حساب و منطقarithmetic-logic unit, ALUواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از پردازندۀ مرکزی رایانه که عملیات ریاضی و منطقی در آن انجام میشود
شمعونلغتنامه دهخداشمعون . [ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از حواری عیسی علیه السلام . (منتهی الارب ) (از یادداشت مؤلف ) (از غیاث ) (المدهش ابن جوزی ). شمعون بر دین عیسی بود و دعوت دین عی
شمعونلغتنامه دهخداشمعون . [ ش َ ] (اِخ ) ابن زیدبن خنافه ، مکنی به ابوریحانة. صحابی انصاری است پدر ریحانه ، سُرّیه ٔ نبی (ص ) و سمعون نیز روایت شده است . (از منتهی الارب ) (از آن
شمعونلغتنامه دهخداشمعون . [ ش َ ] (اِخ ) شمعون قانوی ، شمعون القنانی . نام یکی از دوازده تن حواریون عیسی علیه السلام . (ابن شحنه ) . شمعون قانوی همان شمعون غیور و یکی از جمله ٔ د
شمعونلغتنامه دهخداشمعون . [ ش َ ] (اِخ ) شمعون الصفا. نام یکی از برادران یوسف علیه السلام که به قتل یوسف مشورت کرده بود.(غیاث ) (یادداشت مؤلف ). رجوع به شمعون الصفا شود.
شمعونلغتنامه دهخداشمعون . [ ش َ ] (اِخ ) مرد متقی و پرهیزکاری که در اورشلیم سکونت داشت و وحی بدو رسید که نخواهد مرد تا مسیح را ببیند. (از قاموس کتاب مقدس ). نام یکی از انبیای بنی
شمعون الراهبلغتنامه دهخداشمعون الراهب . [ ش َ نُرْ را هَِ ] (اِخ ) معروف به طیبویه . نام طبیبی است که ابن البیطار از او روایت دارد، از جمله در کلمه ٔ دهن الکادی . (یادداشت مؤلف ). رجوع
شمعون صفالغتنامه دهخداشمعون صفا. [ ش َ ن ِ ص َ ] (اِخ ) شمعون الصفا. شمعون . پسر یونا یکی از دوازده حواری عیسی علیه السلام و ذکران او 22 اکتبر است . (یادداشت مؤلف ). یکی از دوازده ن
شمعون الصفالغتنامه دهخداشمعون الصفا. [ ش َ نُص ْ ص َ ](اِخ ) برادر یوسف پیغمبر علیهماالسلام . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به شمعون شود. || حواری عیسی . رجوع به
شمعون القنانیلغتنامه دهخداشمعون القنانی . [ ش َ نُل ْ ق َن ْ نا / ق ُن ْ نا ] (اِخ ) شمعون قانوی . شمعون . رجوع به شمعون شود.
شمع نشاندنلغتنامه دهخداشمع نشاندن . [ ش َ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) شمع گذاشتن . شمع نهادن . (از آنندراج ). قرار دادن شمع در جایی سوختن را : چون شمعبه هر جا که نشانند نشینم با هیچ کسم گفت و
آشفتهگویش کرمانشاهکلهری: âl̆u:z گورانی: âl̆u:z سنجابی: âl̆u:z کولیایی: âl̆u:z زنگنهای: âl̆u:z جلالوندی: âl̆u:z زولهای: âl̆u:z کاکاوندی: âl̆u:z هوزمانوندی: âl̆u:z
آلبالوگویش کرمانشاهکلهری: âlu:bâlu: گورانی: âlu:bâlu: سنجابی: âlu:bâlu: کولیایی: âlu:bâlu: زنگنهای: âlu:bâlu: جلالوندی: âlu:bâlu: زولهای: âlu:bâlu: کاکاوندی: âlu:bâlu: هوزمانوند
آلوگویش کرمانشاهکلهری: âlu: گورانی: âlu: سنجابی: âlu: کولیایی: âlu: زنگنهای: âlu: جلالوندی: âlu: زولهای: âlu: کاکاوندی: âlu: هوزمانوندی: âlu:
خارشگویش کرمانشاهکلهری: âl̆u:š گورانی: âl̆u:š سنجابی: âl̆u:š کولیایی: âl̆u:š زنگنهای: âl̆u:š جلالوندی: âl̆u:š زولهای: âl̆u:š کاکاوندی: âl̆u:š هوزمانوندی: âl̆u:š