شمسونلغتنامه دهخداشمسون . [ ش َ ] (اِخ ) رومی عابد. از نسل دان بن یعقوب ؛ از کسانی که مردم مصر را به دین حضرت ابراهیم (ع ) دعوت کرد. وی مردی صاحب قوت بود و کسی در آن عصر با وی به
شمس الدین وندلغتنامه دهخداشمس الدین وند. [ ش َ سُدْ دی وَ ] (اِخ ) نام ایلی کرداز طوایف پشتکوه . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 70).
شمس آباد ناصریلغتنامه دهخداشمس آباد ناصری . [ ش َ دِ ص ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان قنوات بخش حومه ٔ شهرستان قم . سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات ، پنبه ، میوه و
گنبد شمس طبرسیلغتنامه دهخداگنبد شمس طبرسی . [ گُم ْ ب َ دِ ش َ س ِ طَ ب َ / ط رَ ] (اِخ ) برجی است که مقبره ٔ سیدشمس و آل رسول اﷲ که درویشی عالم و اهل زهد و تقوی بوده در آنجاست . قبر او د