آلوسنلغتنامه دهخداآلوسن . [ س َ ] (اِ) قسمی زردآلوی لطیف : پس بخور مطبوخ آلوسن تو زودتا کند تسکین برد و هم خمود.حکیم شیرازی (از شعوری ).
الیگوسنفرهنگ فارسی عمیدسومین دوره از دوران سوم زمینشناسی که مدت آن را در حدود ۲۰ میلیون سال دانستهاند.
کنایهدیکشنری فارسی به انگلیسیallusion, cue, double-entendre, inkling, innuendo, insinuation, sarcasm, intimation, quip, shot