بالگرد شکاریattack helicopter, AHواژههای مصوب فرهنگستانبالگردی با طراحی ویژه که در آن انواع جنگافزار، بهمنظور تک و انهدام دشمن، به کار گرفته میشود
شائقلغتنامه دهخداشائق . [ ءِ ] (ع ص ) برابر است با تائق . به آرزوآورنده . || معشوق . || آرزومند. (منتهی الارب ). آرزومند. مشتاق . شیّق . این کلمه را اغلب بمعنی مشتاق استعمال کنن
شائقفرهنگ نامها(تلفظ: šā’eq) (عربی) (= شایق) ، کسی که شخص به دیدن او مشتاق باشد ، راغب ، مشتاق ، آرزومند ، خاطرخواه .
وشائقلغتنامه دهخداوشائق . [ وَءِ ] (ع اِ) ج ِ وشیقة. (ناظم الاطباء). و آن گوشت به درازا کشیده ٔ خشک کرده یا گوشت یک جوش قدیدکرده جهت توشه است . (منتهی الارب ). رجوع به وشیق و وشی
شائقه ٔ فطریلغتنامه دهخداشائقه ٔ فطری . [ ءِ ق ِ ی ِ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به الهام شود.
ابوشائقلغتنامه دهخداابوشائق . [ اَ ءِ ] (ع اِ مرکب ) سرود. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). غنا. || مزمار.
قوشاچاىواژهنامه آزادقوشا (ترکى):دوگانه + چاى (ترکى):رودخانه؛ نام اولیه و ترکى شهر میاندوآب مى باشد