شلجملغتنامه دهخداشلجم . [ ش َ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب شلغم . (آنندراج ). مأخوذ از شلغم فارسی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). سلجم . لفت . شلغم . (از یادداشت مؤلف ). شلجم را عرب لف
شلوملغتنامه دهخداشلوم . [ ش َ ] (اِخ ) نام پیغمبری که پسر داود (ع ) بود و مادرش دختر طالوت است . (حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 43). نام رسول سوم است از رسل اصحاب قریه که صادق و صدوق