شبوةلغتنامه دهخداشبوة. [ ش َب ْ وَ ] (اِخ ) نام قلعه ای است به یمن یا شهری است میان مأرب و حضرموت حِمْیَر را. (از معجم البلدان ).
شبوةلغتنامه دهخداشبوة. [ ش َب ْ وَ ] (ع اِ)عقرب . کژدم . علم است برای عقرب و بجهت علمیت و تأنیث منصرف است و گاهی الف و لام بر او داخل شود و الشبوة گویند. (از اقرب الموارد) (منت
شبوةلغتنامه دهخداشبوة. [ ش َ وَ ] (ع مص ) بلند گردیدن . (منتهی الارب ). || روشن شدن و درخشیدن روی بعد از تغیر. || سیخ پا گردیدن اسب . || افروختن آتش . (از منتهی الارب ).
شبوةلغتنامه دهخداشبوة. [ ش َب ْ وَ ] (اِخ ) پایتخت قدیم حضرموت واقع در جنوب جزیرةالعرب است که در آن بناهای قدیم بسیار از جمله معبد «سین » رب النوع ماه میباشد. آثاری که در این شه
شبجةلغتنامه دهخداشبجة. [ ش َ ب َ ج َ ] (ع اِ) واحد شبج یعنی یک دروازه و یک دروازه ٔ بلندبنا. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شبج شود.
وشبةلغتنامه دهخداوشبة. [ وَ ب َ ] (ع ص ) مؤنث وشب ، به معنی هر چیزی ردی و گنده و سطبر. (منتهی الارب ). || تمرة وشبة؛ یعنی خرمای سطبرپوست . (منتهی الارب ). رجوع به وشب شود.
حوشبةلغتنامه دهخداحوشبة. [ ح َ ش َ ب َ ] (ع اِ) جماعت وگروه . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به حوشب شود.