حیاطتلغتنامه دهخداحیاطت . [ طَ ] (از ع ، مص )نگاه داشتن . حیاطة. (صراح ). نگهبانی . (غیاث ). پاس داشتن : و او را در کنف رعایت و حیاطت خویش میداشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجوع به حیاطه شود.
اعتدلغتنامه دهخدااعتد. [ اَ ت ُ] (ع اِ) ج ِ عَتاد، بمعنی ساخت و سامان و آمادگی و آنچه جهت سفر و جز آن آماده سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ عَتاد. (ناظم الاطباء). ج ِ عَتاد، اسباب فراهم کردن و آمادگی برای کاری . (از اقرب الموارد).