شیرونهلغتنامه دهخداشیرونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) سعفه وجوششی که بر اندام و روی کودکان برآید. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ). به معنی شیرینک است . (فرهنگ جهانگیری ). شیرینه
گاو نه من شیرلغتنامه دهخداگاو نه من شیر. [ وِ ن ُه ْ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (مثل ...). رجوع به گاو شود.
نهر علی شیرلغتنامه دهخدانهر علی شیر. [ ن َ رِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ معمره ٔ بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان ، در 2 هزارگزی مشرق نهر قصر و 26 هزارگزی جنوب شرقی جاده ٔ