رهدهی خطline admittance, transmission-line admittanceواژههای مصوب فرهنگستانرهدهی بین دو پایانۀ یک خط انتقال
رهدهی انتقالیtransfer admittanceواژههای مصوب فرهنگستاننسبت جریان تولیدشده بهوسیلۀ یک جفت پایانه به ولتاژی که به آن پایانه وارد شده و در جفت پایانۀ دیگر اتصالکوتاه شده است
وروددیکشنری فارسی به انگلیسیadmission, admittance, advent, access, approach, arrival, coming, entrance, entry, importation, influx, ingress
پذیرشدیکشنری فارسی به انگلیسیadmission, admittance, acceptability, acceptableness, acceptance, allowance, assent, compliance, intake, receipt, reception, resignation, sanction, tolerance, yes
رهدهی اتصالکوتاهshort-circuit admittanceواژههای مصوب فرهنگستانرهدهی ورودی یک مدار هنگامی که پایانههای خروجی آن به یکدیگر متصل هستند
رهدهی انتقالیtransfer admittanceواژههای مصوب فرهنگستاننسبت جریان تولیدشده بهوسیلۀ یک جفت پایانه به ولتاژی که به آن پایانه وارد شده و در جفت پایانۀ دیگر اتصالکوتاه شده است