ایگرگلغتنامه دهخداایگرگ . [ رِ ] (اِ) بیست و پنجمین از حروف فرانسه و ششمین ویل ها است . و به این شکل نویسند: «Y».
ایگرگواژهنامه آزادمجهولی دیگر. ریشه در لاتین دارد. از قدیم در ریاضیات یونان و ریاضیات ایران به معنی مجهول دیگر استفاده می شده است.
ایگرگفرهنگ انتشارات معین(رِ) [ فر. ]Y 1 - نام حرف بیست و پنجم الفبای فرانسه . 2 - حرفی که در معادلات ریاضی نشان دهندة مجهول است . 3 - مجهولی دیگر
اسگرگلغتنامه دهخدااسگرگ . [ اِ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، 42 هزارگزی جنوب خاوری حومه ٔ بیرجند. کوهستانی ، معتدل ، سکنه 245. شیعه . زبان فارسی
ایارگیرلغتنامه دهخداایارگیر. [ اَ ] (نف مرکب ) محاسب . (آنندراج ). آمارگیر. محاسب . (اشتینگاس ). رجوع به ایار و اوارجه و ایاره گیر شود.
ایرگلغتنامه دهخداایرگ . (اِ) بلغت زند و پازند به معنی مردم باشد چه ایرگان مردمان را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). درپهلوی ائریگان ، مردمان . (حاشیه ٔ برهان
ایگرلغتنامه دهخداایگر. [ اَ گ َ ] (اِ) دوایی است که به اگر شهرت دارد و بعربی وج و به یونانی اقارون خوانند، سفید و سطبر و گره دار میباشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به ایکر و آنندراج
مختصات دکارتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود کارتی، گرید، محور مختصات، محور اکس، محور ایگرگ، بردار، مؤلفه هندسۀ جبری (دیفرانسیل، نیوتنی)
بینامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نامی، ناشناسی اسمش چیه، چیز، فلان، بهمان، فلانی، یارو، ابلی، بابا، باجی، ایکس، ایگرگ گمنامی
زلولغتنامه دهخدازلو. [ زَ ] (اِ) نام کرمی است دراز که در آب پیدا شود و چون او را به عضوی بچسبانند خون را بمکد و آن را شلوک و دیوچه نامند. (فرهنگ جهانگیری ). کرمی باشد سیاه رنگ
عددفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد رقم، نماد، شماره، نمره، امتیاز، درجه، رتبه، ردیف عده، تعداد، حساب، شمار، آمار، شماره، رقم، دانه عدد طبیعی، عدد حسابی، عدد صحیح، عدد گویا (حقیقی، گنگ،