abortدیکشنری انگلیسی به فارسیقطع شدن، سقط جنین، بچه انداختن، سقط کردن، نارس ماندن، ریشه نکردن، بی نتیجه ماندن
نافرجامیabortواژههای مصوب فرهنگستانبه نتیجه نرسیدن ارتباط براثر عمل کاروَر یا واکنش خودکار دستگاههای برقرارکنندۀ ارتباط، به دلیل وجود نوفۀ بیشازحد یا خرابی یا ازدحام در خط انتقال
پاداش بازگردانیsalvage award, salve awardواژههای مصوب فرهنگستانمبلغی که بنا بر رأی دادگاه یا داور براساس قرارداد بازگردانی تعیین میشود و بابت بازگردانی اموالِ درمعرضخطر در دریا، به بازگردان پرداخت میشود متـ . هزینۀ بازگردانی salve charge,salvage charges
نامۀ واگذاریaward letterواژههای مصوب فرهنگستاننامهای که کارفرما برای پیمانکار بهمنظور اعلام پذیرش پیشنهاد او ارسال میکند
راتبهbursary award, scholarship, bourse 2 (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانهزینهای که برای تحصیل در رشته یا دورهای معین به شخصی اختصاص داده شود