همسایگی نقطهneighbourhood of a point, vicinity of a pointواژههای مصوب فرهنگستان1. برای نقطۀ مفروض، مجموعهای باز شامل آن نقطه در یک فضای توپولوژیکی 2. برای نقطۀ مفروض، گوی بازی به مرکز آن نقطه در یک فضای متریک
شوره گزلغتنامه دهخداشوره گز. [ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) شوره گژ. (یادداشت مؤلف ). نوعی از درخت گز باشد. (برهان )(فرهنگ فارسی معین ). قسمی از گز. (ناظم الاطباء). نوعی از درخت گز اس
شوره زارلغتنامه دهخداشوره زار. [ رَ /رِ ] (اِ مرکب ) شورستان . شورسان . (یادداشت مؤلف ). زمینی که دارای شوره باشد. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). کویر. (صحاح الفرس ). شورکات .
شوره زمینلغتنامه دهخداشوره زمین . [ رَ / رِ زَ ] (اِ مرکب ) شوره زار. (فرهنگ فارسی معین ) : ور ایدون که دشمن شود دوستداربه شوره زمین تخم نیکی مکار. فردوسی .بسا شوره زمین کز آبناکی ده
شوره زارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهزمینی که دارای شوره باشد؛ زمین پرشوره که در آن گیاه نروید؛ شورستان؛ شورسان؛ شوربوم.