شونیلغتنامه دهخداشونی . (اِ) به پارچه های سه گوشه ای میگویند که طفل شیرخوار را در آنهامی پیچند و این کلمه را در مورد دشنام هم بکار می برند در خراسان . (یادداشت بخط محمدِ پروین ِ
شُوْنیْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی مای بی بی ، پوشک بچه ، کهنه ای که در قدیم به کودک بسته میشد و نقش پوشک داشت.
شجنیلغتنامه دهخداشجنی . [ ش ِ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن علی بن احمدبن ناصربن عبداﷲبن علی بن احمدبن اسماعیل شجنی ذماری ، مورخ ، ادیب و شاعر است و در سال 1200 هَ . ق . یا بعد از این
شگنیلغتنامه دهخداشگنی . [ ش ُ گ ُ ] (ص نسبی ) شگونیا. غیب گو. (ناظم الاطباء). رجوع به شگونیا و مترادفات کلمه شود.
شونیجلغتنامه دهخداشونیج . (اِ) زمین مهیاشده ٔ برای زراعت . (ناظم الاطباء). شومیز. رجوع به شومیز شود.