شگاللغتنامه دهخداشگال . [ ش ِ ] (اِ) شکاف و سوراخهای عمیق که به سبب سیل و توجبه در زمین بهم رسد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) : چگونه یازد بدخواه ب
شگاللغتنامه دهخداشگال . [ ش ُ ] (اِ) زغال . انگِشت . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) : گردد از فرّ شما گوهر الماس جمدگردد از سهم شما دانه ٔ یاقوت ش
شگاللغتنامه دهخداشگال . [ ش َ ] (اِ) شغال . (آنندراج ) (از برهان ) (غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ). جنسی از روباه و به سگ ماند و سرخ گون باشد و موی او نیز با موی روباه بیامیزند. (ل
شواللغتنامه دهخداشوال . [ ش َ ] (اِ) شلوار و تنبان . (از برهان ). شلوار. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). زیرجامه . ازار. (یادداشت مؤلف ). تنبان کلفت و گشاد. (ناظم الاطباء)
شواللغتنامه دهخداشوال . [ ش َوْ وا ] (اِخ ) از دهات مرو است . از این ده تا شهر سه فرسخ است . (از معجم البلدان ). دهی است به مرو. || سالم بن شوال تابعی است . || عبدة بنت ابی شوال
شواللغتنامه دهخداشوال . [ ش َوْ وا ] (ع اِ) ماه عید فطر، سمی به لانه وافق ان الابل شالت فیه . ج ، شوالات ، شواویل . (منتهی الارب ). ماه بعد از رمضان و گاه برای اشاره ٔ به معنی و