عسیللغتنامه دهخداعسیل . [ ع ُ س َ ] (اِخ ) ابن عقبةبن صمعةبن عاصم بن مالک بن قیس بن مالک سامی . از اجداد جاهلی است و بطنی از سامةبن لؤی را بنام عسیلی تشکیل می دهد. (از اللباب ف
عسیللغتنامه دهخداعسیل . [ ع َ] (ع ص ، اِ) مرد سخت زننده ٔ سبک دست . (منتهی الارب ). عَسِل . و رجوع به عَسِل شود. || جاروب عطار. (منتهی الارب ). جاروب عطار که آنچه با صلایه مشک س
عسیلةلغتنامه دهخداعسیلة. [ ع ُ س َ ل َ ] (اِخ ) آبی است در کوه قَنان در شرق سمیراء، و نام آن در شعر قحیف بن حمیر عقیلی آمده است . (از معجم البلدان ). آبی است شرقی ِ سمیراء. (منته
عسیلةلغتنامه دهخداعسیلة. [ ع ُ س َ ل َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر عَسَل . (دهار). رجوع به عسل شود. || کنایه است لذت جماع را. (از دهار). نطفه وآب مرد، یا حلاوتی است در جماع که به لذت انگ
عسیلیلغتنامه دهخداعسیلی . [ ع ُ س َ ] (اِخ ) علی بن محمد عسیلی ، ملقب به نورالدین . ادیب و فقیه قرن دهم هجری . رجوع به علی عسیلی شود.